یک تندرست با مشکل مدیریت خشم کمی قاتل که با کمک جلیقه ای با خط الکترود کنترل می کند و از آن استفاده می کند تا هر زمان که مورد قتل قرار می گیرد، به خودش ضربه وارد کند و به حالت عادی بازگردد.

یک نوجوان چرمی با سه زندانی دیگر از بیمارستان روانی فرار می کند، یک پرستار جوان را می رباید و او را از جهنم به یک سفر جاده ای می برد، در حالی که توسط یک قانونگذار برای انتقام تعقیب می شود.

خانواده ای که با از دست دادن دست و پنجه نرم می کنند خود را در مرحمت یک شیطان باستانی می یابند که سعی می کند آنها را از درون نابود کند.

استاد زن دانشگاهی به نام هالی به بهانهٔ برگذاری سمیناری دور از چشم شوهرش با جوان متأهلی به نام اورت که دانشجویش بوده در هتلی قرار عاشقانه می‌گذارند. ولی از همان آغاز کار سروکلهٔ شوهر زن به نام پیدا شده و او اورت را تهدید می‌کند و...